چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
تو صبحِ روشنی که به خورشید رو کنی
حاشا که شام را خبر از تارِ مو کنی
سبز است باغ نافله از باغبانیات
گل کرد عطر عاطفه با مهربانیات
لختی بیا به سایهٔ این نخلها رباب!
سخت است بیقرار نشستن در آفتاب!