چون او کسی به راه وفا یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیامآوری نکرد
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
تو صبحِ روشنی که به خورشید رو کنی
حاشا که شام را خبر از تارِ مو کنی
ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی
ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی
کاروان، کاروان شورآور
کاروان، اشتیاق، سرتاسر
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی