آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
ای تشنه به سرچشمۀ احساس بیا
با دامنی از شقایق و یاس بیا
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
ای دوست در بهشت، تو را راه دادهاند
پروانهٔ زیارت دلخواه دادهاند
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست
بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست