به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
هر سال، ماجرای تو و سوگواریات
عهدیست با خدای تو و خون جاریات
در آیههای نور، مستور است زهرا
نورٌ علی نورٌ علی نور است زهرا
صبحِ تقویم گفت یا زهرا
همه هستیم گفت یا زهرا
بگذر ز خود که طی کنی آن راه دور را
مؤمن به غیب شو که بیابی حضور را