گرفتارم گرفتارم اباالفضل
گره افتاده بر کارم اباالفضل
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
من به پابوسی تو آمدهام
شهر گلدستههای رنگارنگ
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم
میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور میرفتم
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست
بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست