از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود