هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
جان آمده رفته هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته
امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم