برای از تو سرودن، زبان ما بستهست
که در برابر تو، شعر، دست و پا بستهست
و قصه خواست ببیند یکی نبودش را
بنا کند پس از آن گنبد کبودش را
نگاه میکنم از آینه خیابان را
و ناگزیری باران و راهبندان را
دوباره شهر پر از شور و شوق و شیداییست
دوباره حال همه عاشقان تماشاییست
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
به شیوۀ غزل اما سپید میآید
صدای جوشش شعری جدید میآید