صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت