آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت