باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها