به رغم زخم زبانها به غم، عنان ندهم
ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم
نبود غیر حرامی، به هرطرف نگریست
ولی خروش برآورد: «یاری آیا نیست؟»
کمک کنید به نوباوگان جنگزده
به آهوان هراسیدۀ پلنگزده
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
مرا به خانۀ زهرای مهربان ببرید
به خاكبوسی آن قبر بینشان ببرید