بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند