در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند