تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند