خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود