تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
لبریزم از واژه اما بستهست گویا زبانم
حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری