گفتند: که تا صبح فقط یک راه است
با عشق فقط فاصلهها کوتاه است
سالی گذشت، باز نیامد وَ عید شد
گیسوی مادر از غم بابا سپید شد
فرق مادر شهید
با تمام مادران دیگر زمین
چنان گنجشک میسایم سرم را روی ایوانت
که تا یکلحظه بالم حس کند گرمای دستانت
دوباره عطر گل یاس در حرم پیچید
و قلبها شده روشن در آستانۀ عید