ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی