در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم