سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است