غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
کو یک نفر که یاد دلِ خستگان کند؟
یا لا اقل حکایت ما را بیان کند...
خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد
اول قدم آن است جگر داشته باشد...
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است