ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت