در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
پشت سر مسافر ما گریه میکند
شهری که بر رسول خدا گریه میکند
ما خواندهایم قصۀ مردان ایل را
نامآورانِ شیردلِ بیبدیل را
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!