تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری