تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد