میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد