عارف وسط خطابۀ توحیدش
زاهد بعد از نماز پرتردیدش
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
نه از جرم و عقاب خود میترسم
نه از کمیِ ثواب خود میترسم
نه از سر درد، سینه را چاک زدیم
نه با دل خود، سری به افلاک زدیم
بیخواب پی همنفسی میگردد
بیتاب پی دادرسی میگردد
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد