در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها