چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی