ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد