هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
اجازه هست کنار حرم قدم بزنم
برای شعر سرودن کمی قلم بزنم
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم