بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
از کشتهاش هم بترسید، این مرد پایان ندارد
مُلکی که او دارد امروز، حتی سلیمان ندارد
اَلسَّلام ای سایهات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند