ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت