سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس