یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست