تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر