صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست