وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...