ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟