آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته