شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود