آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم