بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن