وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن