علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی