میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت
«با هر قدم سمت حرم لبیک یا زینب
در عشق سر میآورم لبیک یا زینب...»