نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی