گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس