روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس